Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-03@09:36:42 GMT

مهتاب کرامتي + تصاوير مهتاب کرامتي

تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۷۵۴۱۰۴

خبرگزاري آريا -

مهتاب کرامتي (زاده 25 مهر 1349 در تهران)مي باشد
مهتاب کرامتي (زاده 25 مهر 1349 در تهران) بازيگر زن سينماي ايران است. وي بعنوان سفير حسن نيت يونيسف فعاليت مي‌کند.
مهتاب کرامتي
تولد : 25 مهر 1349
پيشه : بازيگري
همسر(ها) : بابک رياحي‌پور (همسر سابق)
مدرک تحصيلي : کارشناسي ميکروبيولوژي از دانشگاه آزاد اسلامي
مهتاب کرامتي (زاده 25 مهر 1349 در تهران) بازيگر زن سينماي ايران است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وي بعنوان سفير حسن نيت يونيسف فعاليت مي‌کند. او در بيست و هفتمين جشنواره فيلم فجر جايزه سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن مکمل را براي بازي در فيلم بيست به‌دست‌آورد.
زندگي‌نامه و حرفه ي مهتاب کرامتي
مهتاب کرامتي تحصيلاتش را در رشته ميکروبيولوژي با مدرک کارشناسي از دانشگاه آزاد اسلامي به پايان رساند. دوره را در کلاسهاي آزاد بازيگري مي‌گذراند و همان‌جا براي ايفاي نقش هلن در فيلم - مجموعه مردان آنجلس انتخاب مي‌شود. کرامتي با همين مجموعه شناخته مي‌شود ولي نمي‌تواند از اين موقعيت استفاده مناسبي کند. سال 1377 در مردي از جنس بلور به کارگرداني سعيد سهيلي ايفاي نقش مي‌کند که نمي‌تواند درخششي برايش محسوب شود. يک سال پس از آن در فيلم موميايي 3 و مرد باراني بازي مي‌کند. اولين فيلم کمدي خوش ساخت با بازي پرويز پرستويي بود که جاي کار چنداني براي او به نقش يک دلال عتيقه نداشت و دومين فيلم به کارگرداني ابوالحسن داوودي با بازي ابوالفضل پورعرب بود که در آن ايفاگر نقش يک وکيل بود. کرامتي براي همين کانديداي دريافت جايزه از هجدهمين جشنواره فيلم فجر مي‌شود. سال 1379 را درحالي به پايان برد که يک مجموعه تلويزيوني و يک فيلم سينمايي را به کارنامه‌اش اضافه کرده بود.
مريم مقدس باز هم يک اثر تاريخي مذهبي به کارگرداني شهريار بحراني بود؛ که به صورت فيلم و مجموعه تلويزيوني ساخته شد و بهشت از آن تو تجربه‌اي متفاوت از عليرضا داوودنژاد بود که بازي خوب کرامتي به آن جلوه داد. سال 1380 تنها به بازي در مجموعه تلويزيوني خاک سرخ مي‌پردازد که اولين تجربه تلويزيوني حاتمي کيا محسوب مي‌شود. او نقش يک زن جنوبي که به دنبال دخترش مي‌گردد براي دومين بار روياروي پرويز پرستويي قرار مي‌گيرد که شايد تا به امروز بهترين بازي کرامتي در يک اثر محسوب مي‌شود.
پس از آن در سال 1381 در اکشن ملاقات با طوطي همراه با ماهايا پطروسيان و محمدرضا فروتن ظاهر مي‌شود که دومين همکاري او عليرضا داوودنژاد محسوب مي‌شود. شاه خاموش در سال بعد به کارگرداني همايون شهنواز تجربه ناموفقي تاريخي بود و نتوانست هيچ موفقيتي چه از لحاظ تجاري و چه از لحاظ هنري براي او در پي داشته باشد. هشت پا حاصل سومين همکاري او با عليرضا داودنژاد مي‌باشد. پس از آن در همکاري با سيروس الوند رستگاري در هشت و بيست دقيقه را بازي کرد که در آن با شهاب حسيني و بهرام رادان هم بازي است. وي در سال 1385 نيز در دو فيلم آدم و پاداش سکوت به ايفاي نقش پرداخت.
کرامتي در سال 1387 به پروژه بيست عبدالرضا کاهاني مي‌پيوندد و با درخشش خود در اين فيلم برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن مکمل از بيست و هفتمين دوره جشنواره فيلم فجر مي‌شود. کرامتي در سال 1389 در فيلم موفق آلزايمر بازي کرد. وي در سال 1390 در فيلم زندگي خصوصي آقا و خانم ميم هم بازي ابراهيم حاتمي کيا و حميد فرخ‌نژاد شد. کرامتي در سال 1393 با بازي در فيلم عصر يخبندان به کارگرداني مصطفي کيايي نامزد جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن سي و سومين دوره جشنواره فيلم فجر شد و بازي او مورد تحسين قرار گرفت.

مهتاب کرامتي، بازيگر زن سينماي ايران است
مهتاب کرامتي کسي که هم بازيگر است هم طراحي لباس و دکوراسيون انجام مي‌ دهد و مهم‌تر از همه اينکه سال‌ ها‌ست سفير صلح يونيسف در ايران است. اسم بچه‌ها را که مي‌ شنود چشم‌هايش برق مي‌ زند، انگار تمام انرژي‌ هاي خوب دنيا در او جمع شده تا همه آنها را صرف ياري مردمان سرزمينش کند. مصاحبه با مهتاب کرامتي را در ادامه اين مطلب بخوانيد.
چگونه هنرپيشه شديد ؟
من کلاس‌هاي بازيگري آقاي تارخ را رفتم. قبل از پايان دوره به من کار اصحاب کهف که سريال تلويزيوني بود پيشنهاد داده شد، البته بعد از اتمام کار اصحاب کهف دوباره براي اتمام دوره به کلاس‌ها برگشتم.
تا قبل از بازيگري به چه کاري مشغول بوديد؟
درسم تمام شده بود. در رشته ميکروبيولوژي درس خوانده بودم. اما دلم مي‌خواست وارد عرصه هنر شوم ولي از طريق آکادميک‌. آن موقع بود که کلاس‌هاي بازيگري آقاي تارخ به من پيشنهاد داده شد که به نظرم دوره‌‌هاي بسيار عالي‌اي بود. هنوز هم از آموخته‌هايم، استفاده مي‌کنم.سال 75 بود که به کلاس‌هاي بازيگري رفتم و يک سال بعد هم بازيگري را شروع کردم. ما اتود مي‌زديم از ما فيلمبرداري مي‌شد و آرشيو تمرينات‌مان باقي مي ماند. دوستاني که مي‌خواستند براي نقش‌هايشان بازيگر انتخاب کنند، مي‌آمدند و به آن آرشيو مراجعه مي‌کردند.
خب آنها تمريناتم را ديدند و من انتخاب شدم. در عين حال قبل از پخش سريال اصحاب کهف مشغول بازي در فيلم سينمايي مردي از جنس بلور کار آقاي سهيلي بودم. در همان سال در 4 فيلم کار کردم و يک تئاتر هم بازي کردم. منظورم اين است که براي من همه چيز همزمان اتفاق افتاد. آن سال يکي از شلوغ‌ترين سال‌هاي کاري‌ام بود. از آن به بعد از اين اتفاق پرهيز کردم به اين دليل که پيشنهاد خيلي زياد بود اما فکر مي‌کردم بازيگر بايد تمام تلاشش را بکند که چهره‌‌اش تکراري نشود و يک نقش را تکرار نکند. بايد سعي کند هميشه ديده نشود و شايد عدم حضور در تلويزيون به طور دائم به همين دليل بود. به اين دليل که ديگر سريال‌هايي مثل خاک سرخ که خيلي شاخص باشند به ندرت اتفاق مي‌افتند. درواقع من از تکرار شدن پرهيز کردم.
اين پرهيز از بازي در نقش‌هاي مختلف را کسي به شما توصيه کرد يا تصميم خودتان بود؟
من هميشه براي انتخاب نقش‌هايم با تعدادي از دوستانم مشورت مي‌کنم. تعداد اين مشاوره‌ها خيلي زياد نيست اما چند نفري هستند که نظرشان را قبول دارم.خانوادهام دوست نداشتند بازيگر شوم.
براي کساني که مي‌خواهند وارد دنياي بازيگري شوند چه توصيه‌‌اي داريد؟
هميشه اين نکته را به کساني که به من مراجعه مي‌کنند، گفته‌ام، اگر قرار است وارد دنياي هنر شويد و بازيگر شويد حتما درس بازيگري بخوانيد، يعني از طريق آکادميک اين هنر را دنبال کنيد؛ تحصيلات آکادميک هم مي‌تواند دانشگاهي باشد هم کلاس‌هاي آزاد بازيگري که حداقل مطمئن هستيم کلاس‌هاي خوب و موثري هستند. آن موقع که من کار را شروع کردم تعداد کلاس‌ها خيلي محدود بود، آن زمان کلاس‌هاي امين تارخ بود و کلاس‌هاي مرحوم استاد سمندريان. براي آن دسته از کساني که مي‌خواهند وارد سينما شوند بي‌نهايت صحبت دارم.
آن زمان که ما مي‌خواستيم به کلاس بازيگري برويم بايد با خانواده‌هايمان مي‌جنگيديم تا به ما اجازه رفتن به اين دوره‌ها را بدهند. خانواده خود من به هيچ عنوان راضي نبودند من بازيگر شوم. نگاه خانواده‌ها به سينما طور ديگري بود. الان علاوه بر تغيير نوع نگرش تعداد کلاس‌هاي بازيگري هم زياد شده و مقوله بازي راحت و در دسترس است. در آن دوره ما بايد کلي تست مي‌داديم و هر کسي را هم قبول نمي‌کردند که حتي به‌راحتي تست دهد. الان دوستان عزيزي که مي‌خواهند وارد عرصه بازيگري شوند خيلي قدر آن را نمي‌دانند يا شايد خيلي براي آن تلاش نمي‌کنند.
معمولا دختري که تحصيلش را به اتمام رسانده، شغلش را دارد، ازدواج هم کرده است ديگر جرات تغيير مسير ندارد. آن هم تغيير مسيري که شما از رشته ميکروبيولوژي به سمت دنياي هنر داشتيد چه اتفاقي افتاد که شما اين جسارت را پيدا کرديد؟
من درسم را تا پايان خواندم. خانواده من علم را ترجيح مي‌دهند. مادرم همزمان با من فوق‌ليسانس مي‌خواند، خواهرم داروسازي مي‌خواند و ما هر سه با هم دانشجو بوديم البته مادرم هميشه شاگرد اول بود. حتما يادتان هست آن موقع نمي‌شد همزمان در دو رشته تحصيل کرد. يکي از دوستانم که هم‌‌دانشگاهي‌ام بود در نيمه کار رشته ميکروبيولوژي را ول کرد و کلاس‌هاي سوره را ادامه داد و از آن طريق وارد عرصه هنر شد. او جسارتش از من بيشتر بود. اما من درسم را تمام کردم. بعد از آن هم فکر ‌کردم خب ديگر اميدي نيست چون فکر مي‌کردم بدترين حالت شروع بازيگري از طريق آشنايي‌هايي است که در خيابان به تو پيشنهاد بازي دهند.
آن‌موقع که من، مادر و خواهرم هر سه همزمان با هم دانشجو بوديم درشب امتحان من و خواهرم دربه‌در دنبال کسي مي‌گشتيم که جزوه کامل داشته باشد. اما درمورد مادرم اين اتفاق برعکس بود تمام هم دانشکده‌اي‌هاي مادرم مي‌آمدند و جزوه‌هاي مادرم را که هميشه مرتب بود، قرض مي‌گرفتند. پدر من ارتشي و بازنشسته شده است و حضورش کمک مهمي بود به مادرم تا بتواند همزمان با بزرگ کردن بچه‌ها درس هم بخواند. من از زماني که به ياد دارم، کار کرده‌‌ام؛ وقتي دانشجو بودم، تدريس خصوصي مي‌کردم، در آزمايشگاه دانشگاه نيز مشغول به کار بودم. هميشه ياد گرفتم که بايد کار کنم. پول تو جيبي‌ام را از پدرم مي‌گرفتم ولي هميشه کارم را هم انجام مي‌دادم.

مهتاب کرامتي کسي که هم بازيگر است هم طراحي لباس و دکوراسيون انجام مي‌ دهد
نظر شما در ارتباط با آرايش هاي غليظ و عمل هاي زيبايي اين روزها چيست؟
بعضي از خانم‌ها مي‌آيند هفت قلم آرايش کرده‌اند ما آنها را حتي راه هم نمي‌دهيم که وارد ساختمان شوند. ما مي‌گوييم بايد ظاهرتان از ابتدا ظاهر يک دانشجو و دانش‌آموز باشد که ما بدانيم براي شما چه چيزهايي اهميت دارد و بعد از آن وارد مراحل آشنايي آنها با هنر و سطح مطالعات و آشنايي آنها با ادبيات و شعر و سينما و تئاتر مي‌شويم. بعضي‌ها از ابتدا هدف‌شان اين است که با چهره، فيزيک و نوع آرايش و برخوردشان به شما بگويند که من بايد انتخاب شوم، در فيلم بازي کنم و تبديل به يک سوپراستار شوم.اما اصلا چنين اتفاقي قرار نيست پيش بيايد.
در دنيا زيبا بودن يک بازيگر امتياز منفي براي او نيست. مثلا کري گرانت هيچ‌وقت حاضر نبود بدون کت و شلوار حاضر شود. اين اتفاق در ايران خيلي براي يک بازيگر امتياز خوبي نميشود مثلا شما در اسب حيوان نجيبي است سعي داشتيد با ظاهر متفاوت ديده شويد. چرا بايد يک بازيگر خوش‌چهره اصرار به شکستن ظاهرش داشته باشد؟ من مسير تغيير چهره را از خاک سرخ در تلويزيون و در مديوم سينما از فيلم بيست شروع کردم. براي خود من اين کارها تجربه لذتبخشي بود چون مي‌‌دانستم در آن حيطه تعداد نقش‌هايي که به من فکر مي‌شود و من مي‌توانم در آنها ايفاي نقش کنم بيشتر است. اين براي يک بازيگر ايده‌آل است که بتواند در نقش‌هاي متفاوت بازي کند و فقط يک استايل را تکرار نکند. البته آن هم روشي است که شايد خيلي از دوستان به آن توجه نکنند.
ولي من احساس کردم يا حداقل سعي کرده‌ام روش متفاوت‌تري داشته باشم. همچنين دوست دارم با کارگردان‌هاي جوان و جسور کار کنم که ايده متفاوت‌تري براي حضور در سينما دارند. آشنايي من با کاهاني باعث شد که يکي از اين تجربه‌ها شکل بگيرد. البته اين تجربه دليل بر آن نيست که تا ابد بخواهم چهره‌ام را بشکنم. اما اين ترس را هم ندارم که اگر قرار شد اين اتفاق بيفتد پا پس بکشم. اما از آنجايي که بايد تلاش کرد که اين موضوع تکرار نشود و به کليشه تبديل نشود فيلم‌هايي را هم بازي مي‌کنم که چهره خود واقعي من است. مثلا در کارهايي مثل چيزهايي هست که نمي‌داني، گريمور به من مي‌گفت خب چه کار کنيم. گفتم همان کاري که خودم هميشه مي‌کنم. همان بودم و در فيلم همان اتفاق افتاد. آن نوع ظاهر براي خودم ايده‌آل است ولي نمي‌‌شود اين دو مسير جايگزين هم شوند، دوست دارم هر دو راه را با هم ادامه دهم و جلو بروم.
چطور جواني خود را حفظ مي کنيد؟ آيا مراقبت‌‌هاي خاصي براي حفظ ظاهر لازم است؟
من سعي مي‌کنم شب‌ها خيلي زود بخوابم، به تغذيه‌ام مي‌رسم و پرخوري نمي‌کنم. به دليل اينکه مادرم متخصص تغذيه است و در خانواده‌اي بزرگ شده‌‌ام که خيلي به نوع خورد و خوراک توجه مي‌شود. صبح‌ها ساعت 8- 03/7 بيدار مي‌شوم. حتما 8 ساعت در روز را مي‌‌خوابم. شب‌ها زود شام مي‌خورم و معتقدم نبايد لحظه‌اي که مي‌خواهي بخوابي شام بخوري. چون اگر اين کار را انجام دهي کابوس مي‌بيني. (يعني من مي‌بينم) صبح‌ها که بيدار مي‌شوم حتما آب مي‌‌خورم.
ولي آب خيلي يخ نمي‌خورم. آب خوردن جزو جدايي‌ناپذير زندگي من است و آب را با درجه حرارت اتاق يکنواخت مي‌کنم. زيرا آب خيلي يخ مي‌تواند اذيت‌تان کرده و ايجاد اسپاسم معده کند. صبحانه را حتما کامل مي‌خورم. زيرا اين موضوع مي‌تواند کمک کند که اندامم ثابت بماند. برنج را محدود مي‌خورم و اگر قرار باشد همراه با غذايم برنج بخورم حتما شام کمتري مي‌خورم، من با خانواده‌ام زندگي مي‌کنم طبيعي است که غذاي ايراني در خانه جايگاه هميشگي را دارد. اما شام در خانه ما هميشه سبک سرو مي‌شود اکثرا يا سبزيجات پخته مي‌خوريم ياسالاد يا حتي نان و پنير.

مهتاب کرامتي تحصيلاتش را در رشته ميکروبيولوژي در دانشگاه آزاد اسلامي به پايان رساند
شلختگي ممنوع!
شلخته نبودن و اينکه بتوانيد لباس‌هايتان را مرتب نگه داريد به شما کمک مي‌کند که بتوانيد از لباس‌هاي سال‌هاي گذشته‌تان هم استفاده کنيد. من در يک برنامه‌اي روشي ديدم اين کار مي‌تواند خيلي مثبت باشد. در اين برنامه به ما گفتند بعد از ترکيب‌بندي رنگي، لباس‌هايتان را در کمد پشت و رو آويزان کنيد به اين دليل که بعد از يک فصل متوجه مي‌شوي کدام يک از لباس‌هايت را هيچ‌وقت نپوشيده‌اي و بداني که نبايد اينها در کمد تو باقي بماند.
تا به حال دخترهاي جوان از شما پرسيده‌اند که چطور مي‌تواني ظاهر آراسته داشت؟
نه فکر نمي‌کنم به نفع‌شان باشد اين سؤال را از من بپرسند براي اينکه هيچ کاري نبايد انجام دهند تا مثل من باشند. به همه مي‌گويم سادگي مي‌تواند از همه چيز زيباتر باشد اگر قرار باشد يک بازيگر نقشي را بازي کند که احتياج به گريم يا آرايش مضاعف داشته باشد، اجازه بدهد گريمور اين کار را انجام دهد ولي اگر قرار باشد تو ديده شوي بهتر است با همان خودت ديده شوي. بعضي‌ها آنقدر ظاهرشان را دستکاري مي‌کنند که ديگر تو ظاهر واقعي‌شان را نمي‌بيني و کاملا يک فرد ديگر از خود مي‌سازند. در بيشتر مواقع چهره طبيعي خانم‌ها زيبا‌تر از چهره آرايش‌ کرده‌شان است.
برنامه غذايي خاصي داريد؟
نوشابه به طور کامل از زندگي من حذف شده است. بعضي مواقع دلم مي‌خواهد نوشابه بخورم اما متاسفانه هرچيز خوشمزه‌اي ضرر دارد. نوشابه نمي‌خرم که در خانه باشد و وسوسه‌ام کند ولي اگر خيلي هوس کنم در حد يک قلپ مي‌خورم که فقط مزه آن را چشيده باشم و خيلي خودم را محدود نکنم که عطش آن باقي بماند. در مورد شيريني و شکلات هم همين‌طور، فقط يک ذره مي‌خورم که ولعم به‌آن از بين برود. اين قضيه هم به تثبيت وزنم کمک مي‌‌کند.
در کل اين روال زندگي يعني زياد نخوردن و سبزيجات را به صورت سالم خوردن (نه سرخ کرده) را مديون مادرم هستم، مثلا قورمه‌سبزي مادر من با تمام قورمه‌سبزي‌ها متفاوت است به هيچ عنوان سياه‌رنگ نيست. سبزي آن خيلي سرخ نمي‌شود زيرا مادرم آن را بخارپز مي‌کند. ما غذاي فريزري نمي‌خوريم تا آنجايي که امکان دارد سعي مي‌کنيم غذا را به صورت تازه صرف کنيم.خوردن فست‌فود خيلي لذيذ است اما سعي مي‌کنم خوردن اين نوع غذاها را محدود کنم. اگر يک شب فست‌فود بخورم فکر مي‌کنم بايد تا چند روز تقاص خوردن آن را پس بدهم. من سر سفره هيچ وقت آب نمي‌خورم. بهتر است که 30دقيقه قبل از غذا آب بخورم تا اذيت نشوم.اين را به ياد داشته باشيد اگر 30دقيقه قبل از خواب آب خورده شود از سکته قلبي جلوگيري مي‌شود.
خيلي‌ها به دليل تنبلي‌شان صبحانه نمي‌خورند. اما خوردن صبحانه به شما کمک مي‌کند در طول روز کمتر غذا بخوريد. من نتيجه گرفته‌ام که خوردن صبحانه خيلي کمک مي‌کند به ثابت نگه داشتن وزن و مهم‌تر از آن سلامت. به همين دليل اگر قرار باشد در يک وعده پرخوري کنم آن وعده حتما صبحانه خواهد بود.اهميت حفظ عادات غذايي نگه داشتن عادت غذايي براي ما بازيگران خيلي مهم است. به‌خصوص در پروژه فيلمبرداري که هستيم نمي‌توانيم آنطور که خودمان مي‌خواهيم غذا بخوريم. من سعي مي‌کنم در اينطور مواقع غذاي رژيمي بخورم يا برنج غذا را نخورم يا سعي کنم نان و پنير با گوجه و خيار بخورم. در آفريقا نوع خوراک‌شان باب طبع ما ايراني‌ها نبود به همين دليل من در آن سفر خيلي زياد لاغر شدم.
کاري را که از دوستم ياد گرفته‌ام و خيلي سخت است آرام غذا خوردن است. آرام غذا خوردن کمک مي‌کند که هميشه فرم بدن يک‌طور باقي بماند، براي اينکه هميشه بعد از 20 دقيقه مغز فرمان مي‌دهد که تو سيري. حالا اگر در اين 20 دقيقه حجم کمتري غذا خورده باشي خيلي موفق‌تري. فرانسوي‌ها بيشتر موقع غذا خوردن حرف مي‌زنند و معاشرت مي‌کنند اما ما ايراني‌ها عادت داريم تندتند غذا بخوريم. خب فرهنگ ما اينطور است که غذاي سرد دوست نداريم. البته نوع تغذيه ايراني سنتي خيلي مي‌تواند به سلامت ما کمک کند. سبزي خوردن، سالاد، ماست اينها غذاهايي هستند که به سلامت ما کمک مي‌‌کند.

کرامتي، برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن مکمل از بيست و هفتمين دوره جشنواره فيلم فجر شد
اگر کارگرداني به شما بگويد براي يک فيلم بايد 30-20 کيلوگرم وزن اضافه داشته باشي آن موقع چه کار مي‌کنيد؟
خيلي به اين پيشنهاد فکر مي‌کردم و شايد حتي آن را قبول نمي‌کردم براي اينکه با بالا رفتن سن کاهش وزن خيلي مشکل مي‌شود. در سن کم اگر شما 2 روز غذا نخوريد خيلي راحت وزن‌تان به حالت عادي برمي‌گردد. متابوليسم بدن در سن بالا،‌ با سن کم خيلي فرق دارد و به نظر من اين تغيير وزن در سن و سال من کمي دشوار است. فکر مي‌کنم در چنين شرايطي بر سر دوراهي قرار مي‌گيرم که آيا نقش را قبول کنم يا نه. نمي‌‌دانم شايد اين پيشنهاد را قبول نکنم. اما در عين حال تغيير وزن اينچنيني مي‌تواند خيلي جالب باشد؛ به هر حال تو مي‌تواني يک مدت هرچه دلت مي‌خواهد بخوري و اين قانون‌شکني بسيار جذاب است.
البته خيلي سخت مي‌‌توان مهتاب کرامتي چاق را تصور کرد.مهتاب کرامتي صورت پرتري داشت، اما به مرور کودکي چهره از بين مي‌رود و صورت زاويه‌دارتر مي‌شد اتفاقا من نبايد وزنم پايين بيايد بايد سعي کنم وزنم را ثابت نگه دارم وگرنه صورتم خيلي زود شادابي خود را از دست مي‌دهد. به نظر من بازيگرها دردسر بيشتري بايد تحمل کنند، چون مجبور هستند خيلي بيشتر به خودشان برسند، چه از نظر خواب و چه از نظر تغذيه و قدرت بدني‌شان. چون شغل مشکلي دارند. در پروژه «فرزند چهارم» که در آفريقا فيلمبرداري مي‌شد واقعا به انرژي بدني نياز بود.
به اين دليل که ساعت کاري‌مان زياد و هوا بي‌نهايت گرم بود و تغذيه خوبي هم به دليل تنوع کم ‌غذايي نداشتيم. طبيعي است در چنين شرايطي بايد انرژي لازم براي کار کردن را داشته باشي. ما زماني که کارمان را شروع مي‌کنيم ممکن است مدت يک‌ماه شب کار باشيم. خب در اين مدت به طور کامل سيستم غذايي به هم مي‌ريزد. شما زماني که شب‌ها بيداريد و کار مي‌کنيد بايد ميزان پروتئيني که مي‌خوريد بيشتر از قبل باشد وگرنه به بدنتان لطمه مي‌زنيد و پروتئين دفع مي‌‌کنيد. خواب روز هيچ‌وقت جبران خواب شب را نمي‌کند. به همين دليل در چنين شرايطي بايد نوع تغذيه‌‌تان عوض شود تا به بدن کمترين آسيب برسد. بدن ما خيلي مهربان است معمولا با نوع زندگي ما خودش را وفق مي‌دهد. البته شب‌کاري يک حسن هم دارد آن هم آرامش آن است. آنقدر همه جا ساکت است که شما مي‌تواني با تمرکز بيشتري کار کني.
دغدغه بالا رفتن سن
نمي‌توانم بگويم به بالا رفتن سن فکر نمي‌کنم اگر اينطور بگويم دروغ گفته‌ام. مي‌دانم دغدغه بالا رفتن سن خانم‌‌ها به‌خصوص در بين سينماگرها خيلي اهميت دارد. به خصوص در ايران که فيلمنامه‌‌ها بيشتر داستان‌هاي مردانه‌ دارد که به زن‌ها کمتر توجه مي‌شود. اما من در کنار بازيگري به کارهايي که به آن علاقه‌مند بودم را شروع کردم، مثل کار يونيسف و تبعات ديگر آن. اين کار به من آرامش مي‌دهد که اگر قرار باشد به دليل بالا رفتن سنم کمتر فعاليت سينمايي داشته باشم کارهاي جالبي براي انجام دادن داشته باشم، يعني اينطور نيستم که بخواهم به طور کامل زندگي‌ کاري‌ام را تحت‌الشعاع قرار دهم.
اهميت به مد و رنگ‌ها
در دوره‌اي که توليدي لباس داشتم خيلي به موضوع مد اهميت مي‌دادم هميشه حواسم را جمع مي‌کردم که در هر فصلي چه رنگي مد است و خيلي برايم مهم بود که مدهايي که خارج از ايران بورس بود را بتوانم ايرانيزه کنم و در ايران بيشتر از آن استفاده کنم. براي اينکه ممکن است ما از خيلي از چيزها خوش‌مان بيايد ولي هيچ‌وقت جايي را نداشته باشيم که از آن استفاده کنيم. خيلي از لباس‌هاي خانم‌ها معمولا در کمد باقي مي‌ماند براي اينکه جاي پوشيدن آن را پيدا نمي‌کنند. در حال حاضر خيلي کمتر به موضوع مد اهميت مي‌دهم. يکسري رنگ‌ها هميشه مد هستند آنها را ترجيح مي‌دهم. بعضي از رنگ‌ها هم به شما يک انرژي مي‌دهد که به نظر من به مد مربوط نيست. البته شايد زياد ديده شدن آن رنگ است که شما دلتان مي‌خواهد آن رنگ لباس را داشته باشيد.

.............
فيلم شناسي مهتاب کرامتي
نام فيلمکارگردانسال توليدمزار شريفعبدالحسن برزيده1393عصر يخبندانمصطفي کيايي1393ارغواناميد بنکدار
کيوان عليمحمدي1393جامه درانحميدرضا قطبي1393اشباحداريوش مهرجويي1392ناخواستهبرزو نيک نژاد1392فرزند چهارموحيد موسائيان1391آذر (فيلم تلويزيوني)[4]فرزاد موتمن1390زندگي خصوصي آقا و خانم ميمروح‌الله حجازي1390اسب حيوان نجيبي استعبدالرضا کاهاني1390چيزهايي هست که نمي‌دانيفردين صاحب‌الزماني1389آلزايمراحمدرضا معتمدي1389آدم‌کشرضا کريمي1388شبانه روزکيوان عليمحمدي
اميد بنکدار1387بيستعبدالرضا کاهاني1387دوزخ برزخ بهشتبيژن ميرباقري1387ترديدواروژ کريم‌مسيحي1387آتش سبزمحمدرضا اصلاني1386زن‌ها فرشته‌اندشهرام شاه‌حسيني1386آدمرضا کاهاني1385پاداش سکوتمازيار ميري1385حس پنهانمصطفي رزاق‌کريمي1385رستگاري در هشت و بيست دقيقهسيروس الوند1383هشت‌پاعليرضا داوودنژاد1383شاه خاموشهمايون شهنواز1382ملاقات با طوطيعليرضا داوودنژاد1382بهشت از آن توعليرضا داوودنژاد1379مرد بارانيابوالحسن داودي1378موميايي 3محمدرضا هنرمند1378مردي از جنس بلورسعيد سهيلي1377
تصاوير مهتاب کرامتي

عکس هاي مهتاب کرامتي

تصاوير جديد مهتاب کرامتي

تصاوير مهتاب کرامتي

عکس هاي جديد مهتاب کرامتي
گردآوري:بخش سرگرمي بيتوته
منابع:
مجله ايده آل
ويکي پديا


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۵۴۱۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«شهر آفتاب مهتاب» اتفاقی آوانگارد در تئاتر دهه ۴۰

به گزارش خبرگزاری مهر، نهمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، به نمایش فیلم تئاتر «شهر آفتاب مهتاب» به نویسندگی علی حاتمی و کارگردانی عباس جوانمرد (محصول ۱۳۴۵) اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم تئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و سیدمحسن حسن‌زاده (منتقد تئاتر) برگزار شد.

عباس غفاری در این برنامه گفت: این نمایش جز اولین تجربیات علی حاتمی در ادبیات فارسی و شعر کهن است. او در ادامه نیز در آثار دیگر چنین تلاشی را پی می‌گیرد و آثار مهمی را خلق می‌کند. «شهر آفتاب مهتاب» از جمله آثاری است که فقط برای ضبط تلویزیونی آماده شده و روی صحنه نرفته است.

سیدمحسن حسن‌زاده در ادامه این برنامه گفت: اگر بخواهیم درباره این نمایش صحبت کنیم باید در ۲ سطر بگویم که این اثر اتفاق بزرگ و سترگی در تاریخ نمایش ما است. زیرا پیشنهاد جدیدی در متن و کار گروهی در آن اتفاق می‌افتاد. البته اگر بخواهیم تنها با دیدن این نمایش، گروه هنر ملی را قضاوت کنیم، کم لطفی کرده‌ایم. زیرا این اثر تنها یکی از تجربیات گروه هنر ملی و از پیشنهادات آقای جوانمرد در آن زمان بوده است. در حقیقت پیشینه تشکیل گروه هنر ملی که به میانه دهه سی بر می‌گردد، اهمیت بیشتری دارد. زیرا اگر به این اتفاق از منظر تاریخی نگاه کنیم، باید بگوییم آنها در آن زمان پیشنهاد جدید، بدیع و حتی آوانگاردی را اراdه کرده‌اند و از همین رو باید مورد توجه قرار گیرند.

وی افزود: لازم است بگویم که شرایط هنرهای نمایشی ما تا پیش از سال ۳۲، خیلی نمود و گستردگی نداشته است. به هر حال همه این شکل از فعالیت‌ها در خیابان لاله‌زار و در تئاتر فردوسی، تئاتر دهقان و تماشاخانه‌های کوچکی چون تئاتر نصر با متون غربی و ترجمه شده‌ای که معمولا خود مرحوم نوشین (به عنوان چهره شاخص آن عصر که تئاتر فردوسی را پایه‌گذاری می‌کند)، آنها را آماده می‌کرده، جریان داشته است. بنابراین تمام آنچه که از آن زمان به ما ارث رسیده است، متون غربی ترجمه شده‌ای است که پیشنهاد اجرایی به آن صورت نداشته است. شاید بتوان گفت که متون ادبی هستند که انگار برای اجرا رفتن ترجمه نشده‌اند. آقای جوانمرد در مصاحبه‌ای می‌گوید: «نوشین خودش واژه‌ها را کمی صیقل می‌داد و باتوجه به تجربه و آگاهی که داشت آماده می‌کرد که در زبان بازیگر بگردد تا بتواند واژگان را به صورتی ادا کند که آن طمطراق و عصا قورت داده‌گی که آن زمان روی صحنه در بازی بازیگران نمود داشته، کمتر شود. البته او نیز به اینکه متون غربی مرجع اصلی فعالیت هنرهای نمایشی ماست، اعتقاد داشته است.» با این همه این اتفاق تا بعد از کودتای ۲۸ مرداد ادامه پیدا می‌کند.

این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: بعد از کودتای ۲۸ مرداد با آتش کشیدن تئاتر سعدی و تعطیلی کلی هنرهای نمایشی در آن مقطع زمانی، جمع کوچکی به صورت اتفاقی در منزل شاهین سرکیسیان جمع می‌شوند. اکثر این افراد در آن زمان هنرجویان هنرستان هنرپیشگی بودند که از بد اتفاق به کودتای ۲۸ مرداد برخورد کرده و تمام آموخته‌های آن‌ها بی‌ثمر و بی‌نتیجه مانده بود. در حالی که عطش کار کردن و تجربه کردن را داشتند. عباس جوانمرد، علی نصیریان، فهیمه راستکار، جمشید لایق، اسماعیل داورفر، خجسته کیا تعدادی از افراد حاضر در آن جمع بودند. وقتی امروز ما به تجربیات و اتفاقاتی که در آن منزل از سر گذرانده می‌شود، نگاه می‌کنیم، می‌توانیم بگوییم که آنجا یکی از جایگاه‌ها و پایگاه‌هایی است که بسیار در تاریخ هنرهای نمایشی ما اثرگذار است. زیرا از دل آن پیشنهادهایی بیرون آمده و اجرایی می‌شود که بعدها مشخصا می‌تواند اثرگذار باشد و جریانی را در هنر تئاتر ایجاد کند.

حسن‌زاده در ادامه گفت: آنچه که از عباس جوانمرد نقل می‌شود و ما به استناد آن می‌توانیم به واژگانی چون تئاتر مردمی و ملی برسیم؛ سال‌هاست بر سر زبان‌ها بوده و از سوی دولت‌های مختلف با آن بازی می‌شود تا به تعریفی برسند ولی اساسا شاید رسیدن به یک تعریف بزرگ‌ترین اشتباهی است که در این زمینه در حال رخ دادن است. در واقع این واژگان ماحصل تلاشی است که در این چند سال در منزل شاهین سرکیسیان اتفاق می‌افتد. البته شاهین سرکیسیان هم بسیار به متون غربی اعتقاد داشته است و از همین رو شروع به کار کردن این متون می‌کند اما آنها جایی برای اراdه آنچه که تجربه کرده‌اندT ندارند. بنابراین همان منزل کوچکی را که در خیابان رشت با مادر خود زندگی می‌کند، تبدیل به محفل تمرین، گعده و گفت‌وگو و صحبت می‌کند. اما این تجربیات بی‌نتیجه بوده و به صحنه ختم نمی‌شود.

وی ادامه داد: عباس جوانمرد، به این پیشنهاد فکر کرده و به سراغ یکی از متون هدایت می‌رود و متن داستان «درد و دل‌های آ میز یدالله» را تبدیل به نمایشنامه «محلل» کرده و آن را با علی نصیریان شروع به تمرین می‌کنند. در حقیقت در آنجا این تلنگر که ما در متن نمایشی به زبان جدیدی برسیم که بتواند با گستره بیشتری از مردم عادی ارتباط برقرار کند، زده می‌شود. بنابراین تلاش برای رسیدن به این زبان در مقابل زبان ترجمه‌ای که در آن زمان وجود داشته، نقطه‌ای می‌شود که تحول اولیه را ایجاد می‌کند.

وی افزود: عباس جوانمرد می‌گوید که برای رسیدن به این زبان و در حین تمرین‌ها، با علی نصیریان به مناطق جنوب شهر می‌رفتند تا ببینند که مردم عادی چطور صحبت می‌کنند و متوجه شوند که چطور می‌شود آنها را به کلام نمایشی یا دیالوگ درآورد. در نهایت فرجام این اتفاق تبدیل به اجرایی می‌شود که به دعوت مرحوم خانلری در دانشگاه تهران روی صحنه می‌آید. جوانمرد می‌گوید وقتی اجرا تمام شد، کل سالن فردوسی دانشگاه تهران در حیرت فرو رفته بود. چون آن مراسم مربوط به بزرگداشت صادق هدایت بود و قسمتی از آن به اجرای متن «محلل» اختصاص داشت. جوانمرد می‌گوید بعد از این سکوت، وقتی نور روی ما آمد، تماشاگران بدون درنگ ایستادند و شروع به تشویق ما کردند. حتی آقای سرکیسیان هم بعد از دیدن این تشویق باور کرد که ما می‌توانیم به سراغ زبان و کاراکترهای دیگری در متون نمایشی خود برویم.

این منتقد تئاتر در پایان صحبت‌هایش بیان کرد: آنها در موقعیتی این کار را انجام می‌دهند که هیچ پیشنهاد جدید و زبان متفاوتی غیر از آن زبان ترجمه‌ای روی صحنه نرفته بوده است. به این ترتیب روشنفکران آن زمان ناگهان با شکل تازه‌ای از اجرا و زبان مواجه می‌شوند. در واقع این نقطه شروعی بوده است که علی نصیریان و عباس جوانمرد تصمیم می‌گیرند تا فاز خود را از گروهی که سرکیسیان دور خود جمع کرده بود، جدا کنند و روی نمایش‌هایی کار کنند که قرار است تصویری از جامعه و مردمان خودشان ارایه دهد. این جسارت در آن مقطع زمانی به قدری اهمیت داشته است که باید بگویم شاید همین اتفاق سبب شده تا ما به مرور زمان با نمایشنامه‌نویسان و گروه‌هایی مواجه شویم که از دل این تجربه اعتقاد پیدا کردند که می‌شود اتفاق دیگری را رقم زد.

کد خبر 6095470

دیگر خبرها

  • «شهر آفتاب مهتاب» اتفاقی آوانگارد در تئاتر دهه ۴۰